تنهایی چیست و چه هنگامی روی می دهد؟
احساس تنهایی هنگامی رخ می دهد که شما فکر می کنید کسی به شما اهمیت نمی دهد.
احساس تنهایی به طور طبیعی با تنها بودن در ارتباط است. تفاوت هایی بین مقدار تعامل اجتماعی که هر شخص می خواهد و مقداری که او می گیرد، وجود دارد. با این حال، دو تفاوت ظریف و مهم برای احساس تنهایی و تنها بودن وجود دارد.
اول از همه، شخص می تواند بدون احساس تنهایی کردن، تنها باشد. هر کس بخشی از روز خود را بدون حضور افراد دیگر صرف می کند و در بسیاری از موارد مشکلی وجود ندارد. این که انسان تا چه هنگامی بتواند بدون حضور دیگران احساس تنهایی نکند و دوام بیاورد، از فرد به فرد متفاوت است. برخی از افراد نمی توانند بیش از چند ساعت تنها بمانند، برخی به مدت چند هفته تنها به تعطیلات می روند، در حالی که حتی کسانی هستند که به طور کامل در تنهایی زندگی می کنند.
دومین تفاوت این است که صرفا بودن افراد در اطراف شخص، تضمین نمی کند که احساس تنهایی نکند: شخص می تواند در یک دفتر که صدها نفر در آن کار می کنند، کار کند اما هنوز هم تنها باشد.
این به این معنی است که تنهایی فقط تمایل به تعامل با هر کسی نیست، بلکه تعامل با کسی است که برای شما اهمیت دارد و کسی که برای شما اهمیت قائل است. به خصوص این بخش آخر که برای تنهایی مهم به نظر می رسد: احساس این که هیچ کس برای شما اهمیتی قائل نیست؛ شما برای هیچ کس شخص خاصی نیستید.
موقعیت های بوجود آمدن این احساس:
به طور کلی، این احساس می تواند در دو نوع موقعیت بوجود آید: وضعیت موقتی و خوش خیم و وضعیت پایدار و سخت. در وضعیت اول، شخص می تواند به این خاطر تنها باشد که افرادی که برای او مهم هستند در حال حاضر در دسترس وی نیستند. با این حال، او می داند که هنگامی که آنها به پیش او باز می گردند، این احساس از بین می رود. هنگامی که شخص احساس می کند اصلا کسی وجود ندارد که به او اهمیت بدهد، احساس تنهایی اش بیشتر و عمیق تر می شود.
مقایسه با احساسات دیگر
تنهایی و طرد شدن
این دو احساس هر دو در مورد حذف شدن از اجتماع هستند و به مانند هم، احساس درد و غم را ایجاد می کنند. کسی که احساس می کند که توسط یک گروه طرد شده است، ممکن است به خاطر نداشتن تعاملات معنادار اجتماعی احساس تنهایی کند.
با این حال، این دو احساس، الزاما با هم اتفاق نمی افتند. کسی که تنها به سفر می رود، احساس تنهایی می کند، اما طرد نمی شود، زیرا تصمیم او برای رفتن به سفر بوده و دوستانش منتظر بازگشت او به خانه هستند. حتی کسی که به خاطر نداشتن هیچ دوستی احساس تنهایی می کند، لزوما احساس طرد شدن نمی کند، مگر اینکه به طور خاص سعی کند دوستانی ایجاد کند ولی موفق نشود. ثانیا، شخص ممکن است احساس کند که فرد دیگری او را طرد کرده است، اما افراد دیگری نیز در کنار او هستند که او را از احساس تنها بودن حفظ می کند.
تنهایی و حسرت
هر دو این احساسات خواسته های دردناک برای چیزی هستند که در حال حاضر آنها را ندارید. این دو احساس ممکن است به یکدیگر تبدیل شوند: اگر کسی به خاطر این که فرد یا گروه خاصی را از دست داده است احساس تنهایی می کند، او تنها بوده و در حسرت یک همدم مانده است. با این حال، چند تفاوت مهم بین این دو احساس وجود دارد. اول این که حسرت لزوما نباید در مورد تعامل اجتماعی باشد، شخص ممکن است در حسرت یک ارتقاء شغلی یا حتی داشتن یک قایق بادبانی باشد. دوم این که تجربه حسرت بر روی یک شیء خاص خواسته شده تمرکز می کند، در حالی که کسی که تنها است، بیشتر نگران وضعیت کنونی خود، چگونگی ورود به آن وضعیت و خروج از آن می باشد.