احساس ناچاری چه هنگامی رخ می دهد؟
احساس ناچاری هنگامی روی می دهد که شما تقریبا همه امید و توانایی خود را برای رسیدن به هدف از دست داده اید. شما در عین ناچاری هر کاری می کنید تا آن هدف را به دست آورید.
![ناچاری](http://afsanehmohamadsalehi.ir/wp-content/uploads/2019/05/signs-of-sales-desperation.png)
شما هنگامی احساس ناچاری می کنید که بخواهید به یک هدف برسید، یا از رخ دادن یک اتفاق خیلی بد جلوگیری کنید، اما به نظر می رسد تقریبا غیر ممکن است که موفق شوید. به عنوان مثال، شما در حال تلاش برای نجات یک شرکت که در آستانه ورشکستگی قرار دارد هستید، سعی می کنید در آخرین دقیقه یک مسابقه ورزشی که در آن شما سه امتیاز عقب هستید امتیازهایی کسب کنید، یا در حال انجام کاری هستید که فقط تا فردا مهلت دارید ولی هنوز به اندازه یک هفته کار برای انجام دادن دارید. در هر یک از این موارد، شما یک هدف مشخص دارید، اما چشم اندازها بسیار ترسناک هستند. با این وجود، از آخرین امید خود (یا انکار) استفاده می کنید تا بتوانید به هر نحوی که شده به آن دست پیدا کنید.
جنبه مثبت این احساس:
![ناچاری](http://afsanehmohamadsalehi.ir/wp-content/uploads/2019/05/Feeling-Desperate_1.jpg)
ناچاری افراد را اغلب متمایل و قادر به انجام کارهايی می کند که در مواردی که احساس ناچاری نمی کنند به آن کارها توجهی ندارند، مانند سرپیچی از قانون و التماس برای کمک، بسته به اهميت هدف. این رفتار سرسختانه گاهی اوقات می تواند غیر منطقی به نظر برسد اما گاهی اوقات منجر به نتایج شگفت انگیزی می شود و به استثنای مواقعی که شخص به خاطر کمی شانس موفق می شود، کارهایی که در ناچاری انجام می دهد، می تواند به عنوان یک تسکین از احساس گناه در آینده عمل کند، زیرا شخص حداقل می تواند احساس کند که همه سعی خود را کرده است.
مقایسه با احساسات دیگر
ناچاری و اضطراب
desperation Indian family outdoor. Mother is comforting her crying daughter.
ناچاری و اضطراب هر دو احساساتی هستند که کسی می تواند داشته باشد که به طور جدی در معرض مشکل است. آنها هر دو با غرق شدن، دانستن اینکه چه کاری باید انجام دهند، و در صورت امکان، پیدا کردن دیگران به شما کمک کند. تفاوت اصلی بین احساسات این است که ناچاری در مورد رسیدن به یک هدف حیاتی نیست و به این ترتیب در آینده هدایت می شود، در حالی که اضطراب در مورد چیزی بد است که در حال حاضر به شما اتفاق می افتد. به عنوان مثال، اگر فقط گوشی جدید خود را رها کرده و شکسته اید، به احتمال زیاد احساس اضطراب می کنید، اما ناچار نیستید، زیرا هدف درگیر نیست.
ناچاری و حسرت
هر دوی ناچاری و حسرت شامل تمایل قوی برای یک شی یا وضعیتی است که در حال حاضر وجود ندارد. یک تفاوت مهم این است که برای یک فرد ناچار، جسم یا وضعیت نه تنها مورد نظر است، بلکه به عنوان حیاتی برای سلامتی فعلی او نیز شناخته شده است. وقتی پول کمتری برای یک غذای خوشمزه طول می کشد، اما اگر کسی گرسنه باشد و هیچ پولی نداشته باشد، احتمال حسرت بیشتری برای غذا خواهد داشت. بنابراین، ناچاری معمولا منجر به رفتار بسیار فعال می شود، در حالی که حسرت بیشتر به فعالیت های غیر فعال مانند فانتزی مرتبط است.
ناچاری و سرخوردگی
هر دوی این احساسات در مورد عدم توانایی شخص برای رسیدن به یک هدف هستند. به عنوان مثال، اگر شما در ایستگاه هستید و قبل از حرکت قطار باید پلت فرم مناسب را پیدا کنید، ممکن است ابتدا سرخورده شوید که نمی توانید آن را بیابید، و پس از آن احساس ناچاری کنید چون که زمان حرکت قطار نزدیک است و شما هنوز آن را پیدا نکرده اید و باید به هر قیمتی شده این کار را انجام دهید.
واضح ترین تفاوت بین این دو احساس، یکی در شدت آنها است: سرخوردگی به معنی آن است که فرد در هنگام تلاش برای رسیدن به یک هدف، با یک مانع مواجه می شود ولی رسیدن به دستاورد هنوز امکان پذیر است. در ناچاری این که فرد بتواند به هدف برسد یا نه معلوم نیست.
دوم این که سرخوردگی می تواند با یک راه خاصی که شما با آن به یک هدف می رسید، مرتبط باشد، در حالی که ناچاری واقعا صرفا به هر صورتی به دنبال دستیابی به یک هدف است. به عنوان مثال، اگر عملکرد چاپگرتان با مشکل مواجه شود و شما باید یادداشت های تایپ شده خود را بر روی کاغذ چاپ کنید، ممکن است سرخورده شوید. با این وجود، از آنجایی که راه های دیگری که انجام آنها راحتی کمتری دارند نیز برای دستیابی به هدف تان وجود دارد (مثلا نوشتن یادداشت هایتان به صورت دستی)، دلیلی برای تجربه ناچاری وجود ندارد.