احساس غبطه چه هنگامی رخ می دهد؟
احساس غبطه هنگامی روی می دهد که چیز خوبی برای شخص دیگری اتفاق می افتد، اما برای شما اتفاق نمی افتد. شما با احساس غبطه مرتب آرزو می کنید که کاش آن چیز خوب به جای او، برای شما اتفاق افتاده بود.
شما وقتی احساس غبطه میکنید که شخص دیگری چیزهایی را که شما میخواهید، داشته باشید. مثال برای نمونه اصلی غبطه این است که یک فرد مالک یک چیز گرانقیمت یا منحصر به فردی است که شما نیز می خواهید آن را داشته باشید، مانند یک ماشین گران قیمت، یک خانه زیبا و یا بلیط ردیف جلو برای مسابقات ورزشی.
با این حال، این احساس محدود به دارایی های مادی نیست. ما ممکن است به هوش، ظاهر خوب، موقعیت اجتماعی خاص یا ارتباطات خوب شخص دیگری احساس غبطه کنیم. در هر یک از این موارد، شما تعیین می کنید که شخص مقابل بهتر از شما است و شما چیزهای خوب را به جای او برای خودتان می خواهید.
توجه داشته باشید که لزوما نباید فکر کنید که شخص مقابل از همه جهات بهتر است: به عنوان مثال، شما ممکن است حس غبطه نسبت به خوش شانسی کسی داشته باشید، اما احساس می کنید که در سایر زمینه ها مانند موقعیت اجتماعی و باهوشی بهتر از او هستید.
شرط داشتن این احساس:
برای داشتن این احساس نسبت به کسی، شما باید خودتان را با آن شخص مقایسه کنید. از آنجایی که ما تمایل داریم خودمان را با افرادی مقایسه کنیم که در رقابت مستقیم با ما هستند، این افراد احتمالا از درون حلقه اجتماعی ما هستند. بنابراین، اگر چه آشکارا به نظر می رسد که هر چه آن فرد بهتر باشد احساس غبطه مان بیشتر می شود، اما در عمل ما بیشتر به همسایه مان غبطه می خوریم که کمی بهتر از ماست تا یک شخص میلیاردر که بسیار دور از ماست.
انواع غبطه:
اغلب میان دو نوع غبطه تمایز وجود دارد: یکی خوش خیم و دیگری مخرب. خوش خیم بیشتر بر آرزوی داشتن چیزهای شخص دیگری متمرکز است و آن احساس با دستیابی به آن چیز حل می شود. مخرب نیز شامل قضاوت می شود که شخص دیگر شایستگی داشتن آن چیز خوب را ندارد، بنابراین نه تنها می خواهید آن چیز را برای خودتان داشته باشید، بلکه دوست ندارید که فرد مقابل، دیگر چیزی شبیه آن را نداشته باشد. به عنوان مثال، یک کودک ممکن است به خواهرش احساس غبطه کند، چون که یک اسباب بازی خوب دارد. اگر احساس او از نوع خوش خیم داشته باشد، می تواند به سادگی از والدین خود بپرسد که آیا او نیز می تواند این اسباب بازی را داشته باشد. اگر او احساس کینه جویانه داشته باشد، ممکن است سعی کند و به جای آن اسباب بازی خواهرش را سرقت کند.
اگر چه غبطه اغلب به عنوان یک احساس تند و زننده دیده می شود، به عنوان مثال، یکی از هفت گناه مرگبار در اخلاق مسیحی است، در واقع می تواند الهام بخش رفتار مثبت باشد. اساسا این احساس منفی می تواند مردم را در مسیر عملکرد بهتر برای رسیدن به چیزها یا موقعیت های مورد نظرشان انگیزه دهد. با این حال این فقط برای غبطه خوش خیم صدق می کند نه برای مخرب.
مقایسه با احساسات دیگر
غبطه و حسرت
هر دوی این احساسات در مورد چیزهای دلخواهی هستند که شما آنها را ندارید. تفاوت این است که کسی که احساس حسرت می کند روی شیء دلخواه تمرکز می کند، در حالی که یک شخص حسود اغلب ناراضی است زیرا او در وضع بدتر از دیگران است. برای مثال، کسی می تواند با حقوق و دستمزد فعلی خود راضی باشد، اما هنگامی که می فهمد همکارش بیشتر از او حقوق می گیرد، احساس غبطه می کند. او برای جسم (حقوق بالاتر) به این صورت حسرت ندارد، اما احساس غبطه می کند زیرا نمی خواهد بدتر از همکارش باشد. ثانیا، در حسرت، لازم نیست شخص دیگری دخیل باشد، شخص ممکن است برای چیزی حسرت باشد بدون اینکه برای او مهم باشد که آیا شخص دیگری آن چیز را دارد یا نه.
غبطه و حسادت
هر دوی این احساسات از جمله احساسات اغلب اغراق آمیز هستند. این سردرگمی معمولا یک طرفه است، به طوری که: مردم اغلب از کلمه حسادت استفاده می کنند زمانی که آنها منظورشان غبطه است، اما از آن طرف نه. به عنوان مثال، می توان گفت که شخص از نمرات خوب همکلاسی خود احساس حسادت می کند. در عمل، در حال حاضر این دو واژه به جای یکدیگر برای موارد غبطه استفاده می شوند.
اگرچه هر دو احساس برای مقایسه هایی هستند که احساسات منفی فرد را بیان می کنند، اما در واقع کاملا با هم متفاوت هستند. از یک جهت آنها حتی مخالف یکدیگرند: وقتی که کسی چیز خوبی را که شما آن را می خواهید، دارد، احساس غبطه می کنید، وقتی که چیز خوبی دارید که باور دارید که شخص دیگری هم میخواهد که داشته باشد، حسادت می کنید.
اما هر دو احساس ممکن است در یک سناریو با هم رخ دهند که در آن به اعتقاد شما ممکن است ارتباط خاص خود را با کسی که یک رقیب جدی است، از دست بدهید، زیرا او دارای شایستگی دارا بودن را دارد که شما ندارید.
با این حال، شما همچنین ممکن است بدون غبطه به هیچ چیزی در مورد یک فرد که روابط شما را تهدید می کند حسادت کنید، یا بر عکس، به کسی به خاطر آنچه که او دارد بدون این که او هیچ یک از روابط شما را تهدید کند، این احساس را داشته باشید.
غبطه و نفرت
این دو احساساتی هستند در مورد چیزهایی که شما دارید در مقایسه با آنچه که دیگران دارند. غبطه را می توان به خوش خیم و مخرب تقسیم کرد (توضیح ابتدای مقاله را ببینید). خوش خیم به سادگی به این معنی است: “کاش چیزی را که دلم می خواهد، داشتم”. هیچ قضاوتی وجود ندارد که آیا این وضعیت منصفانه یا در خور شخص است. از سوی دیگر، نفرت خودش را به طور خاص با این قضاوت مربوط می کند: “شما شایسته این نیستید” و یا “من شایسته این هستم”. احساس مخرب متعاقبا ترکیبی از این دو احساس است: “ای کاش من آنچه را که دلم می خواهد داشتم، زیرا که من شایسته آن هستم و شما نیستید”.
سه موقعیت را مقایسه کنید که در آنها یکی از همکارانتان یک ارتقاء شغلی به دست می آورد. در وضعیت ۱، شما هم دوست داشتید که شغل بالاتر را به دست می آوردید و همکار خود را نیز یک کارمند صالح و یک دوست می دانید. در این وضعیت، ممکن است حالت خوش خیم را احساس کنید: “کاش من کار بهتر را به دست می آوردم، اما فکر می کنم که شما سزاوارتر هستید”.
در وضعیت ۲، شما به این شغل علاقه مند نیستید، و از همکار خود ناراضی هستید و او را نا لایق می دانید. در این وضعیت، بیشتر احتمال دارد احساس نفرت کنید: “شما سزاوار این شغل نیستید”.
در وضعیت ۳، شما علاقه مند به این کار هستید، و شما همکارتان را دوست ندارید و او را نا لایق می دانید. در این وضعیت، به احتمال زیاد احساس غبطه مخرب خواهید داشت: “من باید این شغل را بجای شما به دست می آوردم”.