تفکر مثبت چیست؟
تفکر مثبت یک رویکرد ذهنی و عاطفی است که بر وجه درخشان زندگی تمرکز دارد و از آن نتایج مثبتی انتظار می رود. فردی که تفکر مثبت دارد، شادی، سلامتی و موفقیت را پیش بینی می کند و معتقد است که می تواند بر هر مانع و دشواری غلبه کند. تفکر مثبت یک مفهوم نیست که همه معتقد به آن باشند و آنرا دنبال کنند. بعضی تفکر مثبت را یک چیز بی معنی در نظر می گیرند و افرادی هم هستند که از آن پیروی می کنند ولی از بروز دادن آن خجالت می کشند. با این حال، تعداد روزافزونی از مردم وجود دارد که تفکر مثبت را بعنوان یک واقعیت پذیرفته اند و معتقد به اثربخشی تفکر مثبت هستند.
به نظر می رسد که موضوع تفکر مثبت در حال به دست آوردن محبوبیت فراوانی است و چاپ شدن بسیاری از کتاب ها و برگزاری کردن بسیاری از سخنرانی ها و دوره های مربوط به تفکر مثبت گواه این ادعاست.
برای استفاده از تفکر مثبت در زندگی خود، شما غیر از آگاه بودن به وجود آن، به چیزی بیشتر نیاز دارید. شما باید در مورد همه کارهایی که انجام می دهید، نگرش تفکر مثبت داشته باشید.
تفکر مثبت؛ قدرت برای موفقیت:
با نگرش و تفکر مثبت ما احساسات خوشایند و شادی را تجربه می کنیم. نگرش و تفکر مثبت روشنایی، انرژی بیشتر و شاد بودن را برای چشم های ما به ارمغان می آورد. تمام انرژی هایی که ما در حال پخش کردن به کائنات هستیم، اراده ی خوب، شادی و موفقیت است. حتی سلامت ما به نحوی مفیدی تحت تاثیر تفکر مثبت قرار می گیرد. با تفکر مثبت ما بلندتر قدم بر میداریم، صدای ما قوی تر شده است، و زبان بدن ما همان احساس ما را نشان می دهد.
تفکر مثبت و منفی مسری است.
ما بر افرادی که ملاقات می کنیم با یک یا چند روش تأثیر می گذاریم و از آنها تاثیر نیز می پذیریم. این اتفاق به طور غریزی و در سطح ناخودآگاه رخ می دهد، از طریق کلمات، افکار و احساسات، و از طریق زبان بدن و تفکر مثبت.
آیا تعجب آور است که ما می خواهیم در اطراف افرادی با تفکر مثبت باشیم و ترجیح می دهیم که از افراد منفی دوری کنیم؟
اگر تفکر مثبت داشته باشیم، مردم بیشتر به ما کمک می کنند چون کسانی را که انرژی منفی از خود ساطع می کنند دوست ندارند و از آنها دوری می کنند.
افکار، کلمات و نگرش منفی، موجب ایجاد احساسات، خلق و خو و رفتار منفی شده و ناراضی ایجاد می کنند. هنگامی که ذهن منفی باشد، سم ها در خون آزاد می شوند که موجب ناراحتی بیشتر و نگرش منفی تر می شود. این یک راه است برای شکست، سرخوردگی و ناامیدی. پس برای رسیدن به موفقیت باید تفکر مثبت را جایگزین کرد.
دستور العمل و مشاوره:
به منظور تغییر جهت ذهن به سوی تفکر مثبت، برخی از کارهای درونی نیاز است، زیرا نگرش و افکار یک شبه تغییر نمی کنند.
در مورد این موضوع بخوانید، در مورد مزایای آن فکر کنید و خودتان را متقاعد سازید که آن را امتحان کنید. قدرت تفکر مثبت شما یک قدرت بزرگ است که همیشه زندگی شما را شکل می دهد. این شکل گیری معمولا ناخودآگاه انجام می شود، اما این امکان وجود دارد که فرآیند را خودمان به صورت آگاهانه بسازیم. حتی اگر این ایده به نظر عجیب و غریب برسد، آن را امتحان کنید. شما چیزی برای از دست دادن ندارید، اما با تفکر مثبت برای به دست آوردن آرزوها همیشه امیدوار هستید.
هنگامی که دیگران متوجه شوند که شما در مسیر تفکرتان در حال تغییر هستید، ممکن است فکرهایی کنند یا چیزهایی بگویند؛ ولی شما آنچه را که دیگران در مورد شما می گویند یا فکر می کنند نادیده بگیرید.
تنها شرایط مطلوب و سودمند را تجسم کنید.
از کلمات مثبت در گفتگوهای درونی خود و یا در هنگام صحبت با دیگران استفاده کنید.
کمی بیشتر لبخند بزنید.
به محض اینکه یک فکر منفی وارد ذهن شما می شود، باید از آن آگاهی داشته باشید و تلاش کنید آن را با یک فکر سازنده جایگزین کنید. اگر دوباره افکار منفی برگشتند، آن را دوباره با تفکر مثبت جایگزین کنید. این مانند این است که دو عکس در مقابل شما وجود دارد و شما باید انتخاب کنید که فقط به یکی از آنها نگاه کنید و دیگری را نادیده بگیرید. در نهایت، پافشاری شما به ذهن تان یاد می دهد که افکار منفی را نادیده بگیرد.
در صورت بروز مقاومت و مشکلات درونی در هنگام جایگزین کردن افکار منفی، تسلیم نشوید، اما فقط به اندیشه های سودمند، خوب و شاد در ذهن خود نگاه کنید.
مهم نیست که شرایط شما در حال حاضر چگونه است. شما فقط نتایج و شرایط مطلوب را انتظار داشته باشید چون به دنبال آن، شرایط تغییر خواهند کرد. اگر شما ثابت قدم باشید، مسیر تفکر ذهن تان را تغییر خواهید داد. ممکن است رخ دادن تغییرات، زمان زیادی لازم داشته باشد، اما در نهایت انجام خواهند شد.
نقش قدرت تاییدات:
یکی دیگر از روش های مفید، تکرار کلمات تاکیدی یا همان تاییدات مثبت است. این تکنیک شبیه تجسم خلاق است و می تواند همراه با آن در یک زمان استفاده شود.
داستان زیر نشان می دهد که چگونه قدرت تفکر مثبت کار می کند:
آلن برای گرفتن یک کار جدید کتبا درخواستی نوشت، اما او باور نداشت که آن شغل را به او بدهند، زیرا عزت نفس او کم بود و او خود را به عنوان یک فرد شکست خورده و غیر ارزشمند برای موفقیت می دید. او نگرش منفی نسبت به خود داشت و بنابراین معتقد بود که متقاضیان دیگر بهتر و سزاوار تر از او بودند. ذهن آلن در طول هفته ی پیش از مصاحبه شغلی، با افکار و ترس های منفی در ارتباط با آن شغل اشغال شد. او در واقع، شکست را پیش بینی کرده بود. در روز مصاحبه، او دیر بیدار شد و با وحشت متوجه شد که پیراهنی که او قصد داشت بپوشد کثیف است و دیگر پیراهنش نیاز به اتو کردن داشت. همانطور که خیلی دیر شده بود، او پیراهن چروکیده را پوشیده و بدون صبحانه خوردن بیرون رفت.
در طول مصاحبه، او تنش داشت، منفی و گرسنه و نگران پیراهنش بود. همه اینها، ذهن او را پریشان کرد و کاری کرد که برای مصاحبه مشکل تمرکز پیدا کند. رفتار کلی او تصور بدی را در ذهن مصاحبه کنندگان به وجود آورد و در نتیجه او ترس خود را محقق کرده و نتوانست کار را به دست بیاورد.
از سوی دیگر:
جیم برای همین شغل هم درخواست داده بود، اما به موضوع به شکل دیگری برخورد کرد. او با تفکر مثبت خود مطمئن بود که او کار را خواهد گرفت. در طول هفته قبل از مصاحبه، او اغلب تصور می کرد که احساس خوبی از خود بروز داده و کار را به دست می آورد.
شب قبل از مصاحبه او لباسهایی را که قصد داشت بپوشد، آماده کرده و کمی زودتر به خواب رفت. در روز مصاحبه، او کمی زودتر از حد معمول بیدار شد و زمان کافی برای خوردن صبحانه داشت و سپس برای مصاحبه قبل از زمان برنامه ریزی شده به محل رسید. جیم تصور خوبی را از خود ساخته و کار را به دست آورد.
چه چیزی را ما از این دو داستان یاد می گیریم؟ آیا از جادویی استفاده شد؟ نه، همه چیز به روش طبیعی خودش اتفاق افتاده است.
